English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5433 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordinator U هماهنگ کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
automated U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate U بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automatic stabilizer U تثبیت کننده خودکار
automatic timing advance U تنظیم کننده خودکار
automatic exchange U رد و بدل کننده خودکار
automatic release U قطع کننده خودکار
self acting U خودکار عمل کننده
automatic tipper U تخلیه کننده خودکار
automatic circuit breaker U کلید قطع کننده مدار خودکار
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
synchroreceiver U دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
private automatic branch exchange U رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
automatic error correction U تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic programming U روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
automatics U خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
autoloader U اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
automatic U خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun U مسلسل خودکار یانیمه خودکار
automatic check U کنترل خودکار بررسی خودکار
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
aided tracking U سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
coordinated U هماهنگ
harmonious U هماهنگ
monotone U هماهنگ
consonants U هماهنگ
consonant U هماهنگ
harmonic U هماهنگ
synchronous U هماهنگ
harmonic U هماهنگ همساز
coordinate U هماهنگ ساختن
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
harmonised U هماهنگ کردن
harmonic motion U حرکت هماهنگ
harmonising U هماهنگ کردن
harmonises U هماهنگ کردن
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
harmonize U هماهنگ کردن
harmonizing U هماهنگ کردن
harmonized U هماهنگ کردن
harmonizes U هماهنگ کردن
coordination U هماهنگ سازی
sequencer U شیر هماهنگ
subharmonic U هماهنگ فرعی
harmonic wave U موج هماهنگ
proportional U متقابل یا هماهنگ
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
link encryption U خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
automatic coding U برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic toss U روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
cim U استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
coordinate U هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
unattended U خودکار
autonomic U خودکار
automotive U خودکار
automatous U خودکار
automaticity U خودکار
pen U خودکار
automatic pipet U پی پت خودکار
self acting U خودکار
automatic U خودکار
mechnical U خودکار
unmanned U خودکار
self-starters U خودکار
self-starter U خودکار
ballpens U خودکار ها
ball pens U خودکار ها
ballpoints U خودکار ها
auyomated U خودکار
preset U خودکار
automatics U خودکار
ballpoint pens U خودکار ها
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
flashguns U فلاش خودکار
fully automatic U کاملا" خودکار
autosave U ضبط خودکار
auyomated U خودکار شده
automation U خودکار کردن
automatic treatment U تسویه خودکار
automation U اتوماسیون خودکار
autotrace U اثر خودکار
automatization U خودکار شدن
automatic regulation U تنظیم خودکار
automatically U بطور خودکار
automatics U دستگاه خودکار
push botton U وسایل خودکار
full automatic U تماما" خودکار
automating U خودکار کردن
autotype U چاپ خودکار
automatic U دستگاه خودکار
repeating firearm U اسلحه خودکار
automatic tuning U میزانساز خودکار
flashgun U فلاش خودکار
automatize U خودکار کردن
automatization U خودکار کردن
coach screw U پیچ خودکار
automates U خودکار کردن
automatism U بطور خودکار
automated U خودکار کردن
sub-machine gun U تیربار خودکار
automate U خودکار کردن
automatic weapon U سلاح خودکار
sub-machine guns U تیربار خودکار
automation U خودکار سازی
automatic fire U تیراندازی خودکار
automatic drop U اتصال خودکار
robots U دستگاه خودکار
automatic balance U ترازوی خودکار
systematic U خودکار سیستماتیک
autotrack U تعقیب خودکار
automatic record changer U گرام خودکار
automatic tracking U تعقیب خودکار
automatic aiming U تعقیب خودکار
door switch U کلید خودکار در
automated office U دفتر خودکار
robot U دستگاه خودکار
automatic door switch U کلید خودکار در
automatic cutout U قطع خودکار
automatic mechanism U مکانیزم خودکار
automatic machine U دستگاه خودکار
automatic circuit breaker U مدارشکن خودکار
automatic flasher U چشمکزن خودکار
automatic focusing U تمرکز خودکار
automatic fire U اتش خودکار
automatic buret U بورت خودکار
automatic carriage U تعویض خودکار
automatic check U مقابله خودکار
automatic behavior U رفتار خودکار
automatic check U ازمایش خودکار
automatic bass compensation U بمرسان خودکار
automatic interrupt U قطع خودکار
automatic interrupt U وقفه خودکار
automatic loader U بارکن خودکار
automatons U ماشین خودکار
autofeather U فدر خودکار
automatic titrator U تیترکننده خودکار
crane track U جرثقیل خودکار
player piano U پیانو خودکار
automatic controller U مراقب خودکار
semiautomatic U نیمه خودکار
automatic throttle U ساسات خودکار
power steering U فرمان خودکار
automatic testing U ازمایش خودکار
automatic telephone U تلفن خودکار
automatic telephone system U تلفن خودکار
self loading U پرشونده خودکار
automatic computer U کامپیوتر خودکار
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com